آیا داستان مردی را که در حمام زنانه کار می کرد را شنیده اید؟ مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت.
نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. ادامه مطلب ...
دانلود قرآن کریم با خط عثمان طه برای کامپیوتر
برای دانلود با حجم 3.8 مگابایت اینجا را کلیک کنید.
هارولدبور از دانشگاه ییل برای اولین بار با انجام یک آزمایش ساده، به وجود میدان مغناطیسی در اطراف موجود زنده پی برد.او با توجه به یک مولد الکتریکی که در آهنربا در داخل سیم پیچ دوران می کند و جریان تولید میکند، سمندری را در یک ظرف آب نمک قرار داد و ظرف را به دور سمندر چرخاند. الکترودهایی که در این ظرف وجود داشتند و به یک گالوانومتر حساس متصل شده بودند، یک جریان متناوب را نشان می دادند. زمانی که بور این آزمایش را بدون سمندر انجام داد،گالوانومتر هیچ جریانی را نشان نداد.
شهید سید قطب (رح) با قلم مؤمنانه و ربانی خویش چنین می نویسد: «ثمره نهضت حسین (رضی الله عنه) پیروزی بود یا شکست؟ در دایره و مقیاس کوچک ثمره این حرکت چیزی جز شکست نبود، ولی در عالم واقع حرکتی پرفروغ و در مقیاس بزرگ و وسیع، پیروزی بود. هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین (رضی الله عنه) نیست که احساسات و قلبها را قبضه کند و نسلها را به غیرت و فداکاری بکشاند...
به هنگام پیری مرانم ز پیش
که صرف تو کردم جوانی خویش
الا ای جگر گوشه ی فاطمه
که بردی دلِ اهل دل را همه
کیام من؟ که باشم هوادار تو
هوادار تو هست دادار تو
من از کودکی عاشقت بودهام
قبولم نما، گرچه آلودهام
به عشق تو هر کس که منسوب شد
اگر بود بد، عاقبت خوب شد
غمت حاصل زندگانیّ من
به راه تو طی شد جوانیّ من
من از ریزه خواران خوان توام
اگر چه بدم، میهمان توام
ز در راندگانت حسابم مکن
گدایم، کرم کن، جوابم مکن
به کوی وفا آشیانم بده
سگ خانهام استخوانم بده
مبادا برانی مرا از درت
به بازوی بشکسته ی مادرت
- علی انسانی